من یک محجبه ام. لطفا مرا مسخره کنید!

من یک محجبه ام.
لطفا مرا مسخره کنید!

چرا که نوح را مسخره کردند. (هود (11):38)
موسی را مسخره کردند. (شعراء (26): 25)
هود را مسخره کردند. (احقاف (46): 26)
و در یک کلمه مسخره شدن، تنها شکنجه ی مشترکی بود که همه ی پیامبران آن را تجربه کردند. (حجر (15):11)

سخت ترین شکنجه ای که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وارد آمد. تا آن که خدا برای دلجویی رحمه للعالمین اینگونه فرمود: (اگر تو را استهزا كنند نگران نباش،) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا كردند. (انعام(6):10 و رعد (13): 32 و انبیاء (21): 41).
اما بدانید خداوند وعده داده است: از آنان روى گردان! ما شرّ مسخره كنندگان را از تو دفع خواهیم كرد. (حجر (15) :95)
تا در روز قیامت بگویند: «افسوس بر من از كوتاهیهایى كه در اطاعت فرمان خدا كردم و از مسخره‏ كنندگان (آیات او) بودم!» (زمر (39): 56).
پس مرا هم مسخره کنید!


تساوی زن ومردتساوی شغل است؟

قرار بود زن مسلمان و محجبه گوهر هستی باشد!ولی شد مهندس مکانیک،راننده ی مترو ،راننده شرکت واحد!چرا؟؟چرا وقتی چنین زن هایی دست به چنین اقداماتی می زنند در اخبارهای تلویزیونی با افتخار و به عنوان هنرمندی یک زن گزارش می دهند؟؟متاسفانه در جامعه ی امروز ما مساوی بودن حقوق زن و مرد را در مساوی بودن شغل زن ومرد می داند!حضور زن در جامعه و شرکت در فعالیت های اجتماعی به معنای داشتن هر شغل نیست!زن می تواند در جامعه حضور داشته باشد، به فعالیت اجتماعی بپردازد اما تا جایی ک به شخصیت لطیف

انسانی او خدشه ای وارد نکند.



وقتی تلویزیون فیلم بردار کم می آورد!!!!!!!! یک سوال از مسئولین:آیا واقعا هیچ مردی نبود که این خانم تو این جمعیت مردها داره فیلم برداری میکنه؟؟

به ادامه مطلب مراجعه کنید...


ادامه نوشته

خودتان قضاوت کنید

پلان اولحجاب

شامگاه یک پنجشنبه - تهران ،خیابان آفریقا ،یک پاساژ با حال سانتی مانتال. 

«لطفا حجاب را رعایت فرمایید»

دخترکان جوان ،لاک زده ومانیکور کرده ،با هفت قلم آرایش وموهای افشان ،به ده ها مغازه برمی خورند که این تابلو بر روی در ورودی آنها –جایی که همه آن را می بینند –نصب شده است. 

توجهی به این نوشته کنند؟اصلا"!  

اندکی از این زلف پریشان،در پس روسری حریر آسای خویش پنهان کنند؟ابدا"! 

اگر اینان چنین کنند،تکلیف آنان چه می شود؟ آنان که آمده اند برای گره گشایی از زلف یار!

معاشران گره از زلف یار باز کنید                   شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید

بگذریم..... برای غربت حافظ،همین بس،همین که شب خوش قصه او،شام گاه یک پنج شنبه باشد در یک پاساژ سانتی مانتال!

 

برای خواندن پلان های بعدی به ادامه مطلب مراجعه کنید....

ادامه نوشته