ما بی خیال سیلی مادر نمی شویم

خاک ها را که کنار می زدم….

به پارچه ای رسیدم….

هنوز نوشته روی آن را می توانستم بخوانم….

نوشته بود:

می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم 

آن وقت من و تو حجابمان را کنار بگذاریم؟!!

رفتند انتقام بگیرند….ما خنجر از پشت بزنیم…هرگز….

http://media2.afsaran.ir/siJ7eWL_535.jpg

قصه ی امروزمان و کاش هایی که ای کاش تحقق می یافتند...

صدای آهنگهای پاپ و . . . آن قدر بلند است که فریاده های «علی» لای نیزارهای اروند جا می ماند و به گوش نمی رسد.

 صدای « آهنگهای مجاز» و « فیلمهای هندی » « «هالیودی » ناله های روایت «فتح» را خفه می کند.

 بر دیوارها ، روی پوستر شهید ، عکس مرده هفتاد ساله می چسبانند و نام شهید را بخاطر اینکه بچه هایمان خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام سوسن و زنبق می گذارند.

 غیرت ، یک شب بی هوا از جیب مردها توی لجنزار غفلت می افتد و . . . . گم می شود.ميراث  شهدا  و  رسالت  ما

مردها توی چراگاههای خیابان راه می افتند و گناه می چرند .

زنها مثل دستفروشیها ، کنار خیابان می ایستند و جواهرات بدلی عرضه می کنند و پوست گوزن می پوشند و از زیر روسریهای نازک و . . . . رشته های جهنم شعله می کشد. آنها افتخار می کنند که بچه شان « همبرگر» را درست تلفظ میکند و به « پیتزا » علاقه پیدا کرده است. شکلاتهای نارگیلی ، کار دستِ ما میدهد وبعضیها به اسم تمدن ، به گردنشان زنگوله می اندازند و وقتشان را با آدامس بادکنکی و جدول می گذرانند.

 آنها که می نشیند « ورود آقایان ممنوع» و « ستایش » را با کیف تماشا می کنند وبرای سیلی خوردن پسرحشمت فردوس سریال « ستایش » گریه می کنند و قربون صدقه فلان قاچاقچی« شوک » می روند دیگر وقت ندارند که به سیلی خوردن حضرت زهرا(سلام الله علیها) فکر کنند و خون دل خوردنهای امام امت را بشناسند و کتابهای شهید مطهری را بخوانند و هشدارهای رهبری را جدی بگیرند.

 آنها می خواهند خوش باشند و زندگی خودشان را بکنند. کاری هم به کار کسی نداشته باشند.اگر چنین نکنند ، چه کسی دنبال بهترین آنتن ماهواره بگردد؟ چه کسی فیلمهای سرخ پوستی ببیند و عشق را از فیلمهای هندی یاد بگیرد؟جشنواره‌اي براي به بازي گرفتن حجاب

 کاش مردهایی که غیرتشان را گم کرده اند ، به اندازه دفترچه بیمه شان به اندازه کوپن قند و شکرشان برای پیدا کردنش به دست و پا می افتادند. مردم به استراحت پس از جنگادکلن،دیش،ماهواره، پرداخته اند . انصافها چرت می زند و وجدانها آنفلانزا گرفته و تابوت عاطفه برزمین مانده است.

 کاش قحطی عفت تمام می شد!

کاش عملیات چریکی چمران فراموش نمی شد!
کاش «حاجبی » ها و « ذاکری» هااز یاد نمی رفتند!

کاش طنین صدای شهید آوینی را با صدای نکره « مایکل جکسون » عوض نمی کردیم .

 کاش از بوی گلاب بیشتر از ادکلن و . . . . خوشمان می آمد

چه خوب گفت آنکه گفت :

« گل محمدی باش ، تا محتاج ادکلن فرانسوی نشوی »

مبادا روی لاله ها پا گذاریم....

بدانید هر کجا پا میگذارید خون هزاران شهید ریخته شده است و این شهداناظر به اعمال شما هستند.پس کاری نکنید که خدایی ناکرده در آن دنیا جوابی برای شهدا نداشته باشید.آنگونه عمل نمایید که خدا و امام و امت از شما راضی باشند(شهیدقربانعلی(رضا)جامی)

پی نوشت:وعده گاه ما:فردا لبیک یا امام خامنه ای(حفظه الله) و شهدا


گفت:که چیه؟هی جانبازجانباز

شهیدشهید


میخواستن نرن!

کسی مجبورشون نکرده بودکه!

گفتم:چرا اتفاقا! مجبورشون میکرد


گفت:کی؟!! 


گفتم:همون که تو نداریش!

 
گفت:من ندارم؟! چی رو؟! 


گفتم:
 
غيرت......

 

پی نوشت1:این روزها از این حرف ها خیلی زیاد شده.آدم نمک نشناس زیاد شده.غربت و مظلومیت شهدا بیشتر از قبل شده.بچه مسلمون ها یادتون نره ؛ خون شهدا...
پی نوشت2: این روزها دوباره اعزام کاروان های راهیان نور به سرزمین ملائک شروع شده.چقدر دلتنگ شهدا هستیم....زائرهای کربلا ایران التماس دعا

با احتیاط برانید

در جاده انقلاب روی یکی از تابلو ها نوشته شده بود ,جاده لغزنده است ،
دشمنان مشغول کارند ،با احتیاط برانید،

سبقت ممنوع ،دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به امام است ،

حداکثر سرعت بیشتر از ولی فقیه نباشد ،

اگر پشتیبان ولایت فقیه نیستید لااقل کمربند دشمن را نبندید،

با دنده لج حرکت نکنید ،با وضو وارد شوید این جاده مطهر به خون شهداست

نامه ای از بچه های بالا

خانم يا آقاي عزيز، سلام

نامه‌اي كه قصد داشتيد بنويسيد، اما ننوشتيد، به دستم رسيد. نيازي هم نبود بنويسيد. از اين نامه‌هاي نانوشته، گه‌گاه به دست ما مي‌رسد. با رنگ سفيد بر روي كاغذ‌هايي از جنس حيرت نوشته بوديد: «چرا جنگ؟»

من سن شما را نمي‌دانم، ولي نسل ما نسلي نبود كه حساب و كتاب بلد باشد و هميشه با خود ترازويي را حمل كند كه سنگ آن از جنس هزينه‌ها و محاسبات دقيق اقتصادي و سياسي باشد. مشكل ما اين بود كه وقتي جنگ شروع شد، وقت نداشتيم چون و چرا كنيم. يك روز به هواي ديدن كبوترهاي مهاجر پاييزي، سرمان را به سوي آسمان بلند كرديم كه ديديم آسمان پر از هواپيماهاي بعثي است. باور كنيد، فرصت بحث و جدل نبود؛ وگرنه شايد ما هم كمتر از شما با جنگ مخالف نبوديم.ما هنوز بالغ نشده بوديم كه روي دوشمان سنگيني جنازة دوستان‌مان را حس كرديم. فرق است بين نسلي كه صداي انفجار را فقط شب‌هاي چهارشنبه‌سوري در ميدان‌هاي زيباي شهر شنيده است با نسلي كه گوشش پر است از صداي نارنجك و زوزه خمپاره و نعره راكت. ما هنوز داخل آدم‌هاي بزرگ نشده بوديم كه هفته‌اي يك‌بار وصيت‌نامه مي‌نوشتيم و براي لباس‌هاي كهنه و چند دفتر و كتاب‌ و دوچرخة هميشه پنچرمان وارث تعيين مي‌كرديم.

نمي‌دانم تا حالا صداي برخورد موشك را با زمين شنيده‌اي. كمي با موسيقي پاپ و راك فرق دارد؛ ولي تا بخو‌اهي حال و هواي آدم را عوض مي‌كند. تا ساعت‌ها بعد از آن، دنيا تار و تيره است و از دهان هيچ‌كس صدايي شنيده نمي‌شود. البته لب‌ها تكان مي‌خورند و دهان‌ها باز و بسته مي‌شوند؛ اما كسي صدايي نمي‌شنود. مي‌بينيد چقدر موسيقي ما با شما فرق مي‌كرد؟ پس قبول كنيد كه افكار ما هم كمي متفاوت باشد.روزگاري كه بر ما رفت، با روزگار شما فرق‌هايي دارد. مثلا غم و غصه‌هاي شما خيلي لطيف‌اند. شما غصه لايه ازون و رطوبت هوا در پاسارگاد را مي‌خورديد كه خيلي رمانتيك و قشنگ‌اند. اما ما نگران تانك‌هاي غول‌پيكري بوديم كه اگر يك‌‌لحظه از آنها چشم برمي‌داشتيم، بايد در تجريش و زعفرانيه پيداشان مي‌كرديم.


51 قطره خون شهید در هر وجب از ایران

در طول دوماه جنگ تقریبا 17500 کیلومتر مربع از خاک کشورمان اشغال شد
در طول هشت سال دفاع مقدس بیشتر از 200 هزار نفر شهید شدند

در بدن انسان سالم تقریبا 5/5 لیتر خون وجود دارد
مساحت کف دست انسان تقریبا 76 سانتی متر مربع است

حال حساب کنید :
برای پس گرفتن هر وجب این خاک چقدر خون ریخته شده ؟؟
جواب: برای هر وجب خاک ایران ، تقریبا 51 قطره خون شهید داده شده.

حال !
ما شرمنده شهداییم؟؟ یا مدیون شهدا؟؟ چرا؟

بیایید برگردیم...

دیروز از هر چه بود گذشتیم.امروز از هر چه بودیم گذشتیم.آنجا

پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!دیروز دنبال گمنامی بودیم

و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!جبهه بوی ایمان می داد و اینجا

ایمان مان بو می دهد!آنجا بر درب اتاقمان نوشتیم :یا حسین

فرماندهی از آن توست:الان می نویسیم:بدون هماهنگی وارد

نشوید!

 

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر

برنگردیم،آزادمان کن تا اسیر نگردیم!

                                 (قسمتی از وصیت نامه ی شهید شوشتری)

 

چه روزهای سنگینی است این روزها با نبود شهید شوشتری

ها ...شهید کاوه ها ...احمدی روشن ها و.....

 

بیایید برگردیم....